مرکز نوآوری نوچاد

مقالات نوچاد

دلایل شکست استارتاپ‌ها-بخش چهارم

چرا استارتاپ‌ها شکست می خورند؟
در این مطلب، اصلی‌ترین دلایل شکست استارتاپ‌ها بررسی می‌شود و همزمان، اصطلاحات و عبارات کاربردی حوزه نوآوری معرفی می‌گردند. این امر منجر به آشنایی خوانندگان با این اصطلاحات و آگاهی از مهم‌ترین دلایل شکست استارتاپ‌ها خواهد شد. در این نوبت، به مسائل مالی و تامین منابع پرداخته شده است که در برگیرنده‌ی 3 دلیل هستند. ابتدا توضیحاتی برای آشنایی با هر مفهوم ارائه شده و سپس تأثیر آن‌ها بر موفقیت و شکست کسب و کار بررسی گردیده است.
مقالات توانمندسازی 1403/09/02 55 0


دلایل شکست استارتاپ‌ها

رشته چهارم

مقدمه

در دنیای استارتاپ‌ها، موفقیت و شکست به عوامل متعددی بستگی دارد که از جمله آن‌ها می‌توان به مدیریت مالی، قیمت‌گذاری صحیح و جذب سرمایه‌گذاران اشاره کرد. بررسی‌های انجام‌شده در این زمینه نشان می‌دهد که بسیاری از استارتاپ‌ها به دلیل مشکلاتی مانند بحران نقدینگی، چالش‌های قیمت‌گذاری و عدم تأمین مالی با شکست مواجه می‌شوند. در این متن، به تحلیل این عوامل و بررسی نمونه‌های واقعی از استارتاپ‌هایی که با این چالش‌ها روبرو بوده‌اند، پرداخته شده است. همچنین، راهکارهای مؤثری برای مدیریت این مشکلات ارائه خواهد شد تا کارآفرینان بتوانند با آگاهی بیشتری در مسیر موفقیت گام بردارند.

در این مطلب، اصلی‌ترین دلایل شکست استارتاپ‌ها بررسی می‌شود و همزمان، اصطلاحات و عبارات کاربردی حوزه نوآوری معرفی می‌گردند. این امر منجر به آشنایی خوانندگان با این اصطلاحات و آگاهی از مهم‌ترین دلایل شکست استارتاپ‌ها خواهد شد. در این نوبت، به مسائل مالی و تامین منابع پرداخته شده است که در برگیرنده‌ی 3 دلیل هستند. ابتدا توضیحاتی برای آشنایی با هر مفهوم ارائه شده و سپس تأثیر آن‌ها بر موفقیت و شکست کسب و کار بررسی گردیده است؛ این دلایل عبارتند از:

  • اتمام منابع مالی و نقدینگی
  • مشکلات مرتبط با قیمت‌گذاری/کنترل هزینه‌ها
  • مشکلات تأمین مالی یا عدم وجود سرمایه‌گذاران علاقه‌مند

در ابتدای هر یک از موارد توضیحات مختصری جهت آشنایی با اهمیت موضوع ارائه شده‌است و سپس به طور ویژه به خود علت شکست اشاره می‌شود؛ در پایان نیز یک مثال واقعی از استارتاپ‌های معروفی که با این مشکل مواجه بوده اند آورده شده است. در کنار هر علت عبارت "درصد تکرار" آورده شده، که نشان دهنده‌ی این است که چه تعداد از استارتاپ‌های مورد مطالعه در منبع اصلی به این موضوع به عنوان علت شکست خود اشاره کرده‌اند.

 

1. اتمام منابع مالی و نقدینگی (29 درصد تکرار)

پول و زمان محدود هستند و باید به طور معقول تخصیص داده شوند. سوال اینکه چگونه باید پول خود را خرج کنید، معضل مکرری است که توسط استارتاپ‌های ناموفق (۲۹٪) ذکر شده است. همان‌طور که تیم Flud نشان می‌دهد، کمبود نقدینگی اغلب به دلایل دیگری از جمله عدم تطابق محصول با بازار و تغییرات ناموفق مرتبط است. در این خصوص مدیرعامل استارتاپ Flud چنین گفته است:

«در واقع، آنچه در نهایت Flud را نابود کرد، عدم توانایی شرکت در جذب سرمایه‌گذاری اضافی بود. با وجود چندین تلاش و تغییرات در جستجوی تطابق با بازار (و درآمدزایی)، Flud در نهایت پول و زمان کافی را از دست داد.»

لذا تمام شدن نقدینگی یکی از چالش‌های جدی است که می‌تواند به سرعت به ورشکستگی یک کسب‌وکار منجر شود. در ادامه به بررسی دلایل بروز بحران نقدینگی و راهکارهای مدیریت آن می‌پردازیم.

1.1. دلایل بروز بحران نقدینگی

1.1.1. عدم پیش‌بینی صحیح هزینه‌ها و درآمدها

یکی از دلایل اصلی تمام شدن نقدینگی، عدم پیش‌بینی دقیق هزینه‌ها و درآمدهاست. کارآفرینان ممکن است تصور کنند که درآمدها به سرعت افزایش خواهند یافت، اما واقعیت گاهی متفاوت است. برای مثال، جذب مشتریان جدید نیازمند زمان و تلاش قابل توجهی است و ممکن است درآمدها در ابتدا کمتر از حد انتظار باشد.

1.1.2. هزینه‌های غیرمنتظره

هزینه‌های غیرمنتظره مانند افزایش قیمت مواد اولیه، هزینه‌های استخدام و هزینه‌های قانونی نیز می‌تواند بر نقدینگی تأثیر بگذارد. در بسیاری از موارد، استارتاپ‌ها به دلیل عدم مدیریت صحیح جریان نقدی با بحران‌هایی مواجه می‌شوند که می‌تواند به سرعت منجر به تعطیلی کسب‌وکار شود.

1.1.3. مدیریت نادرست جریان نقدی

مدیریت ناکافی جریان نقدی یکی دیگر از عواملی است که می‌تواند به بحران نقدینگی منجر شود. بسیاری از کارآفرینان در مراحل اولیه کسب‌وکار خود تجربه کافی در مدیریت مالی ندارند و این موضوع می‌تواند تأثیرات منفی بر روی نقدینگی آن‌ها داشته باشد.

1.2. راهکارهای مدیریت نقدینگی

1.2.1. برنامه‌ریزی دقیق مالی

برای جلوگیری از بحران نقدینگی، کارآفرینان باید به دقت برنامه‌ریزی کنند و یک مدل مالی قوی را توسعه دهند. این مدل باید شامل پیش‌بینی‌های دقیق از درآمدها و هزینه‌ها باشد. استفاده از نرم‌افزارهای مدیریت مالی می‌تواند به کارآفرینان کمک کند تا جریان نقدی خود را بهتر مدیریت کنند. تعیین اهداف مالی SMART (مشخص، قابل اندازه‌گیری، قابل دستیابی، مرتبط و زمان‌بندی شده) به کارآفرینان کمک می‌کند تا تمرکز بیشتری بر روی منابع مالی خود داشته باشند و به اهداف کوتاه‌مدت و بلندمدت خود دست یابند.

1.2.2. ایجاد صندوق اضطراری

مدیریت مؤثر نقدینگی همچنین شامل ایجاد یک صندوق اضطراری برای پوشش هزینه‌های غیرمنتظره است. این صندوق می‌تواند به عنوان یک سپر مالی عمل کند و به کارآفرینان اجازه دهد تا در مواقع بحرانی بدون نگرانی از ورشکستگی، تصمیمات منطقی اتخاذ کنند. وجود چنین صندوقی به کارآفرینان این امکان را می‌دهد که در برابر نوسانات اقتصادی و بحران‌های ناگهانی مانند کاهش فروش یا افزایش هزینه‌ها، انعطاف‌پذیری بیشتری داشته باشند.

1.2.3. تحلیل مستمر وضعیت مالی

تحلیل مستمر وضعیت مالی و بررسی عملکرد کسب‌وکار نسبت به پیش‌بینی‌ها نیز ضروری است. این کار کمک می‌کند تا کارآفرینان بتوانند تغییرات لازم را در برنامه‌های خود اعمال کنند و از بروز بحران‌ها جلوگیری نمایند. نظارت بر جریان نقدی و مقایسه آن با پیش‌بینی‌های اولیه، امکان شناسایی زودهنگام مشکلات احتمالی را فراهم می‌آورد. همچنین، بازبینی منظم بودجه و اصلاح آن بر اساس تغییرات شرایط اقتصادی می‌تواند به حفظ سلامت مالی کسب‌وکار کمک کند.

مثال: استارتاپ Theranos

استارتاپ Theranos یکی از شناخته‌شده‌ترین نمونه‌ها در تاریخ فناوری و پزشکی است که به دلیل مشکلات جدی در مدیریت مالی و بحران نقدینگی به ورشکستگی رسید. این شرکت که در زمینه فناوری‌های آزمایش خون فعالیت می‌کرد، به خاطر وعده‌های غیرواقعی درباره توانایی‌های فناوری خود و عدم تحقق درآمدهای پیش‌بینی‌شده، به سرعت به ورشکستگی نزدیک شد.

دلایل بروز بحران نقدینگی در Theranos

  • عدم پیش‌بینی صحیح هزینه‌ها و درآمدها: Theranos به شدت بر روی فناوری خود تمرکز کرده بود و انتظار داشت که به سرعت مشتریان زیادی جذب کند. اما واقعیت این بود که فناوری آنها به اندازه‌ای که ادعا می‌کردند کارآمد نبود و این امر منجر به کاهش درآمدها شد.
  • هزینه‌های غیرمنتظره: هزینه‌های تحقیق و توسعه و همچنین هزینه‌های قانونی ناشی از دعاوی مختلف، فشار زیادی بر نقدینگی این شرکت وارد کرد. Theranos با چالش‌های مالی جدی مواجه شد که به سرعت به بحران نقدینگی تبدیل گردید.
  • مدیریت نادرست جریان نقدی: مدیران Theranos تجربه کافی در مدیریت مالی نداشتند و این موضوع باعث شد تا نتوانند جریان‌های نقدی خود را به درستی مدیریت کنند. این عدم مدیریت صحیح منجر به بروز مشکلات جدی مالی شد.

پایان کار استارتاپ

Theranos در اوج خود به ارزش ۱۰ میلیارد دلار رسید و توانست حدود ۷۲۴ میلیون دلار سرمایه از سرمایه‌گذاران جذب کند. اما در سال ۲۰۱8، پس از افشای حقایق مربوط به ناتوانی فناوری این شرکت در ارائه نتایج دقیق آزمایشات خون، Theranos به طور رسمی تعطیل شد. پس از افشای مشکلات، الیزابت هولمز، بنیان‌گذار Theranos، و رماش بالوانی، رئیس سابق شرکت، با اتهامات کلاهبرداری مواجه شدند. هولمز در سال ۲۰۲۲ به چهار فقره کلاهبرداری محکوم شد و به ۱۱ سال و سه ماه زندان محکوم گردید. بالوانی نیز به تمامی اتهامات کلاهبرداری محکوم شد و نزدیک به ۱۳ سال زندان دریافت کرد. در نهایت، Theranos نه تنها تعطیل شد بلکه تبدیل به یک مثال بارز از عواقب ناشی از کلاهبرداری و مدیریت ضعیف مالی در دنیای استارتاپ‌ها گردید. این تجربه درس مهمی برای کارآفرینان فراهم می‌آورد که مدیریت مالی دقیق و شفافیت در ارتباطات با سرمایه‌گذاران باید جزء جدایی‌ناپذیر هر برنامه تجاری باشد.

 

2. مشکلات مرتبط با قیمت‌گذاری/کنترل هزینه‌ها (18 درصد تکرار)

قیمت‌گذاری صحیح محصولات یا خدمات یکی از چالش‌های کلیدی برای هر کسب‌وکاری محسوب می‌شود. تعیین قیمت مناسب نیازمند درک عمیق از بازار، رقبا و نیازهای مشتریان است. در واقع می توان گفت که قیمت‌گذاری یک مهارت ویژه در زمینه موفقیت استارتاپ‌ها است و بررسی‌های پس از شکست استارتاپ‌ها نشان می‌دهد که تعیین قیمت مناسب برای یک محصول، به گونه ای که نه خیلی بالا و نه خیلی پایین باشد، چالشی اساسی برای کسب‌وکارها به شمار می‌آید تا بتوانند در زمینه هزینه‌های خاص خود سودآوری داشته باشند. مدیر یک استارتاپ فعال در حوزه فناوری اطلاعات که این چالش را به شیوه‌های مختلف تجربه کرده بیان می کند:

"گران‌ترین طرح ماهانه ما ۳۰۰ دلار آمریکا بود. مشتریانی که از خدمات ما خارج شدند هرگز در مورد قیمت شکایتی نکردند. مشکل این بود که نتوانستیم انتظارات آن‌ها را برآورده کنیم. در ابتدا، قیمت‌گذاری ما بر اساس تعداد اعتبارهای ضبط انجام می‌شد. از آنجا که مشتریان کنترل زیادی بر مدت زمان ضبط‌ها نداشتند، بسیاری از آن‌ها در استفاده از اعتبارها احتیاط می‌کردند. اما طرح‌هایی که بر اساس مدت زمان تجمعی ضبط‌ها تعیین می‌شوند، برای ما منطقی‌تر به نظر می‌رسند و این امر منجر به افزایش تعداد اشتراک‌ها شد." بنابراین می‌توان گفت که روش قیمت‌گذاری به تنهایی می‌تواند عامل استقبال یا عدم استقبال از یک محصول یا خدمت باشد.

2.1. چالش‌های قیمت‌گذاری

چالش‌های متعددی در فرآیند قیمت‌گذاری وجود دارد که می‌تواند بر موفقیت یک استارتاپ تأثیر بگذارد:

2.1.1. حساسیت قیمت

اگر قیمت محصولات بیش از حد بالا باشد، ممکن است مشتریان تمایلی به خرید نداشته باشند؛ و اگر قیمت پایین باشد، ممکن است سود کافی کسب نشود. این حساسیت به قیمت به ویژه در بازارهای رقابتی و برای محصولات مشابه بسیار حائز اهمیت است. به عنوان مثال، اگر یک محصول جدید با قیمتی بالاتر از رقبای خود عرضه شود، ممکن است مشتریان به سمت گزینه‌های ارزان‌تر روی آورند.

2.1.2. تغییرات ناگهانی در بازار

تغییرات ناگهانی در بازار یا رقابت شدید نیز می‌تواند فشار زیادی بر روی قیمت‌ها وارد کند. عوامل اقتصادی مانند رکود، تغییرات نرخ ارز و نوسانات هزینه‌های مواد اولیه می‌توانند بر روی قیمت‌گذاری تأثیر بگذارند. همچنین، ورود رقبای جدید به بازار یا تغییر در ترجیحات مشتریان می‌تواند نیاز به بازنگری در استراتژی قیمت‌گذاری را ایجاد کند.

2.1.3. مسائل مربوط به هزینه

مدیریت هزینه‌ها و بهینه‌سازی فرآیندها برای کاهش هزینه‌ها از اهمیت بالایی برخوردار است. بسیاری از استارتاپ‌ها در تلاش برای جذب مشتریان جدید، هزینه‌های تبلیغاتی بالایی را متحمل می‌شوند که اگر به درستی مدیریت نشود، می‌تواند منجر به ضررهای مالی شود. عدم محاسبه دقیق هزینه‌های تولید، توزیع و بازاریابی می‌تواند باعث تعیین قیمت نادرست و کاهش حاشیه سود شود.

2.1.4. تحلیل نادرست بازار

تحلیل نادرست بازار و عدم شناخت کافی از نیازها و ترجیحات مشتریان می‌تواند منجر به تعیین قیمتی شود که نه تنها جذاب نیست بلکه حتی ممکن است موجب بی‌اعتمادی مشتریان گردد. شناخت دقیق از رفتار مصرف‌کنندگان و تحلیل رقبا برای تعیین قیمت مناسب ضروری است.

2.2. راهکارهای قیمت‌گذاری مؤثر

برای تعیین قیمت مناسب، کارآفرینان باید تحقیقات بازار دقیقی انجام دهند و نقاط قوت و ضعف رقبا را شناسایی کنند. برخی از راهکارهای مؤثر در این زمینه عبارتند از:

2.2.1. تحلیل هزینه‌ها

قبل از هر چیز، کارآفرینان باید تمامی هزینه‌های مربوط به تولید و ارائه محصول یا خدمات خود را محاسبه کنند. این شامل هزینه‌های مستقیم مانند مواد اولیه و نیروی کار و همچنین هزینه‌های غیرمستقیم مانند سربار و هزینه‌های بازاریابی می‌شود. با داشتن یک تصویر واضح از هزینه‌ها، می‌توان حداقل قیمتی را که برای پوشش هزینه‌ها و کسب سود نیاز است، تعیین کرد.

2.2.2. شناخت بازار هدف

تحقیقات بازار باید شامل شناسایی نیازها، ترجیحات و تمایل مشتریان به پرداخت باشد. بررسی رفتار خرید مشتریان و تحلیل محصولات مشابه ارائه شده توسط رقبا می‌تواند اطلاعات ارزشمندی درباره محدوده قیمت در بازار فراهم کند.

2.2.3. انتخاب استراتژی قیمت‌گذاری

استراتژی‌های مختلفی برای قیمت‌گذاری وجود دارد که بسته به نوع کسب‌وکار و اهداف آن انتخاب می‌شود:

قیمت‌گذاری مبتنی بر ارزش: این روش بر اساس ارزشی که محصول برای مشتری ایجاد می‌کند تعیین می‌شود. در اینجا، کارآفرینان باید توجه داشته باشند که چگونه ویژگی‌ها، کیفیت و برند محصول بر ارزش آن تأثیر می‌گذارد.

  • قیمت‌گذاری مبتنی بر هزینه: در این روش، ابتدا تمامی هزینه‌ها محاسبه شده و سپس درصدی سود بر روی آن اضافه می‌شود تا قیمت نهایی تعیین شود.
  • قیمت‌گذاری رقابتی: این روش شامل تعیین قیمت‌ها بر اساس آنچه رقبا برای محصولات مشابه دریافت می‌کنند، است. کسب‌وکارها ممکن است تصمیم بگیرند که قیمت پیشنهادی خود را کمی پایین‌تر یا بالاتر از رقبا قرار دهند تا موقعیت خود را در بازار مشخص کنند.

2.2.4. آزمایش نقاط مختلف قیمت

آزمایش قیمت یا تست A/B یکی از روش‌های مؤثر برای ارزیابی تأثیر نقاط قیمت مختلف بر فروش و سودآوری است. این تست به عنوان یک ابزار کلیدی در بهینه‌سازی نرخ تبدیل (CRO) شناخته می‌شود و به کسب‌وکارها اجازه می‌دهد تا دو نسخه مختلف از یک محصول یا خدمات را با تغییرات جزئی آزمایش کنند. همچنین می‌تواند شامل مقایسه دو یا چند قیمت متفاوت برای یک محصول باشد تا مشخص شود کدام قیمت منجر به بیشترین فروش و بالاترین سودآوری می‌شود. این روش به کارآفرینان این امکان را می‌دهد که با استفاده از داده‌های واقعی، بهترین نقطه قیمتی را شناسایی کنند که می‌تواند درآمد را به حداکثر برساند. مراحل اجرای تست A/B برای قیمت‌گذاری به شرح زیر است:

  • تعیین فرضیه: قبل از شروع آزمایش، کارآفرینان باید فرضیه‌ای مشخص کنند. برای مثال، ممکن است فرض کنند که کاهش قیمت یک محصول خاص باعث افزایش فروش آن خواهد شد.
  • ایجاد گروه‌های آزمایش: کاربران به دو یا چند گروه تقسیم می‌شوند. هر گروه یک قیمت متفاوت را برای محصول تجربه می‌کند. این تقسیم‌بندی باید به صورت تصادفی انجام شود تا نتایج به‌دست‌آمده معتبر باشد.
  • جمع‌آوری داده‌ها: پس از اجرای آزمایش، داده‌های مربوط به فروش، نرخ تبدیل و سایر معیارهای کلیدی جمع‌آوری می‌شود. این داده‌ها باید به اندازه کافی بزرگ باشند تا نتایج قابل اعتمادی ارائه دهند.
  • تحلیل نتایج: با استفاده از ابزارهای آماری، کارآفرینان می‌توانند تحلیل کنند که آیا تغییرات قیمت تأثیر معناداری بر روی فروش داشته است یا خیر. این تحلیل می‌تواند شامل بررسی نرخ تبدیل، میزان فروش و حتی بازخورد مشتریان باشد.
  • اقدام بر اساس نتایج: اگر نتایج نشان‌دهنده افزایش فروش در یکی از قیمت‌ها باشد، کارآفرینان می‌توانند آن قیمت را به عنوان قیمت اصلی محصول تعیین کنند. در غیر این صورت، ممکن است نیاز به آزمایش مجدد یا بررسی عوامل دیگر باشد.

2.2.5. ایجاد تنوع در محصولات

تنوع در محصولات یا خدمات ارائه‌شده نیز می‌تواند راهکاری مؤثر برای جلب نظر مشتریان باشد. ایجاد بسته‌بندی‌های مختلف (Bundling) یا ارائه خدمات اضافی با محصولات اصلی می‌تواند ارزش افزوده‌ای ایجاد کند که مشتریان را ترغیب به خرید کند. مزایای تنوع محصول به شرح زیر است:

  • جذب بازارهای مختلف: با ارائه گزینه‌های متنوع، کسب‌وکارها می‌توانند نیازهای مختلف مشتریان را برآورده کنند و بازارهای جدیدی را هدف قرار دهند.
  • افزایش وفاداری مشتری: تنوع در محصولات می‌تواند باعث افزایش رضایت مشتریان شود و آن‌ها را ترغیب کند تا دوباره خرید کنند.
  • کاهش ریسک: اگر یک محصول خاص با استقبال خوبی مواجه نشود، تنوع محصولات می‌تواند ریسک کلی کسب‌وکار را کاهش دهد و باعث پایداری درآمد شود.

2.2.6. استفاده از فناوری اطلاعات

استفاده از ابزارهای تحلیلی و نرم‌افزارهای مدیریت داده می‌تواند به کارآفرینان کمک کند تا روندهای بازار را بهتر شناسایی کرده و تصمیمات قیمتی آگاهانه‌تری اتخاذ کنند. استفاده از داده‌ها در فرآیند تصمیم‌گیری نه تنها باعث کاهش ریسک اشتباهات انسانی می‌شود بلکه همچنین امکان پیش‌بینی بهتر رفتار مشتریان و واکنش آن‌ها به تغییرات قیمتی را فراهم می‌آورد. با تجزیه و تحلیل دقیق داده‌ها، کارآفرینان قادر خواهند بود تا استراتژی‌های مؤثرتری برای جذب مشتریان و افزایش سودآوری طراحی کنند. ابزارهای تحلیلی مرتبط به شرح زیر هستند:

  • Google Analytics: این ابزار به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا رفتار کاربران را در وبسایت خود تحلیل کنند و اطلاعاتی درباره نرخ تبدیل، زمان صرف شده در صفحات و دیگر معیارهای کلیدی جمع‌آوری کنند.
  • نرم‌افزارهای CRM: سیستم‌های مدیریت ارتباط با مشتری (CRM) اطلاعات ارزشمندی درباره تعاملات مشتریان با برند فراهم می‌کنند که می‌تواند در تعیین استراتژی‌های قیمت‌گذاری مؤثر باشد.
  • ابزارهای تست A/B: نرم‌افزارهایی مانند Optimizely و VWO امکان اجرای تست‌های A/B را فراهم کرده و نتایج آن‌ها را تجزیه و تحلیل می‌کنند تا کسب‌وکارها بتوانند تصمیمات مبتنی بر داده اتخاذ کنند.

مثال: استارتاپ Pets.com

یک نمونه بارز از استارتاپ‌هایی که به دلیل مشکلات مرتبط با قیمت‌گذاری و کنترل هزینه‌ها شکست خوردند، Pets.com است. این استارتاپ که در اوایل دهه 2000 تأسیس شد، به عنوان یکی از نمادهای شکست در دوران حباب داتکام شناخته می‌شود. Pets.com با هدف فروش آنلاین محصولات حیوانات خانگی تأسیس شد. ایده اصلی این بود که صاحبان حیوانات خانگی بتوانند به راحتی و از طریق اینترنت، غذا و لوازم مورد نیاز حیوانات خود را خریداری کنند. این شرکت به سرعت رشد کرد و کمپین‌های بازاریابی گسترده‌ای به راه انداخت.

مشکلات قیمت‌گذاری و کنترل هزینه‌ها

Pets.com با وجود جذب سرمایه‌های کلان و تبلیغات فراوان، با چالش‌های جدی در زمینه قیمت‌گذاری و مدیریت هزینه‌ها مواجه شد:

  • مدل کسب‌وکار ناپایدار: Pets.com نتوانست یک مدل کسب‌وکار پایدار ایجاد کند. هزینه‌های بالای حمل و نقل و نگهداری موجودی کالا، به همراه قیمت‌های پایین محصولات، منجر به کاهش حاشیه سود شد. این شرکت به طور مداوم برای جذب مشتریان جدید مجبور بود قیمت‌ها را پایین نگه دارد، که این موضوع باعث افزایش ضررها شد.
  • هزینه‌های سنگین تبلیغات: Pets.com برای جلب توجه مشتریان از تبلیغات گسترده‌ای استفاده کرد، از جمله عروسک سخنگوی Socks که به عنوان نماد تبلیغاتی شرکت در تلویزیون و اینترنت ظاهر شد. اما این هزینه‌های سنگین تبلیغاتی بدون بازدهی مناسب، سرمایه‌های شرکت را به سرعت کاهش داد.
  • عدم جذب مشتریان کافی: با وجود تلاش‌های زیاد برای بازاریابی، Pets.com نتوانست مشتریان زیادی را به خود جذب کند. این امر ناشی از رقابت شدید در بازار و عدم توانایی در ارائه خدمات متمایز بود.

پایان کار استارتاپ

در نهایت، Pets.com در سال 2000 تعطیل شد و این شکست نشان‌دهنده اهمیت قیمت‌گذاری صحیح و کنترل هزینه‌ها در موفقیت استارتاپ‌ها است. حتی با وجود سرمایه‌گذاری‌های کلان، اگر یک استارتاپ نتواند مدل کسب‌وکار پایدار و استراتژی قیمتی مناسبی داشته باشد، ممکن است با شکست مواجه شود. این تجربه درس مهمی برای کارآفرینان فراهم می‌آورد که مدیریت مالی دقیق و تحلیل بازار باید جزء جدایی‌ناپذیر هر برنامه تجاری باشد.

3. مشکلات تأمین مالی یا عدم وجود سرمایه‌گذاران علاقه‌مند (8 درصد تکرار)

تأمین مالی یکی از چالش‌های اساسی برای استارتاپ‌ها محسوب می‌شود. بسیاری از کارآفرینان برای راه‌اندازی و رشد کسب‌وکار خود به سرمایه نیاز دارند، اما پیدا کردن سرمایه‌گذاران مناسب می‌تواند دشوار باشد. در این راستا، درک چالش‌ها و راهکارهای جذب سرمایه اهمیت ویژه‌ای دارد. به‌ویژه، برخی از بنیان‌گذاران استارتاپ‌ها به‌طور صریح به عدم علاقه سرمایه‌گذاران اشاره کرده‌اند که این موضوع ممکن است ناشی از کمبود نقدینگی باشد و می‌تواند در مرحله تأمین مالی اولیه و یا در مراحل بعدی آن (با وجود سرمایه‌گذاری در مراحل قبلی) اتفاق بیفتد. این واقعیت نشان می‌دهد که کارآفرینان باید استراتژی‌های مؤثری برای جلب توجه سرمایه‌گذاران و تأمین مالی کسب‌وکار خود تدوین کنند.

3.1. چالش‌های تأمین مالی

عدم وجود سرمایه‌گذاران علاقه‌مند یکی از چالش‌های اساسی استارتاپ‌ها به شمار می‌آید و می‌تواند ناشی از عوامل مختلفی باشد. این عوامل شامل عدم جذابیت مدل کسب‌وکار، نداشتن یک برنامه تجاری قوی یا شرایط اقتصادی نامناسب است. سرمایه‌گذاران معمولاً تمایل دارند تا در پروژه‌هایی سرمایه‌گذاری کنند که بازدهی بالا و ریسک پایین‌تری داشته باشند. بنابراین، اگر یک استارتاپ نتواند این معیارها را برآورده کند، ممکن است با مشکل تأمین مالی مواجه شود.

3.1.1. عوامل مؤثر بر عدم جذب سرمایه

  • عدم جذابیت مدل کسب‌وکار: مدل کسب‌وکار باید به‌گونه‌ای طراحی شود که نیازهای بازار را شناسایی و به آن‌ها پاسخ دهد. اگر مدل کسب‌وکار نتواند یک ارزش پیشنهادی متمایز و جذاب ارائه دهد، سرمایه‌گذاران ممکن است تمایلی به سرمایه‌گذاری در آن نداشته باشند. به عنوان مثال، اگر یک استارتاپ در یک بازار اشباع شده فعالیت کند و نتواند راه‌حل‌های نوآورانه‌ای ارائه دهد، احتمالاً با چالش‌های جدی در جذب سرمایه مواجه خواهد شد.
  • نداشتن برنامه تجاری قوی: یک برنامه تجاری جامع و مستند می‌تواند نقش کلیدی در جذب سرمایه‌گذاران ایفا کند. این برنامه باید شامل تحلیل دقیق بازار، استراتژی‌های بازاریابی، پیش‌بینی‌های مالی و ارزیابی ریسک باشد. بدون یک برنامه تجاری قوی، کارآفرینان نمی‌توانند اعتماد سرمایه‌گذاران را جلب کنند، زیرا آن‌ها به دنبال نشانه‌هایی از پتانسیل رشد و سودآوری هستند.
  • شرایط اقتصادی نامناسب: شرایط اقتصادی کلان نیز می‌تواند تأثیر زیادی بر تمایل سرمایه‌گذاران برای سرمایه‌گذاری در استارتاپ‌ها داشته باشد. در زمان‌های رکود اقتصادی یا نوسانات شدید بازار، سرمایه‌گذاران معمولاً ریسک کمتری را ترجیح می‌دهند و به سمت فرصت‌های با ریسک پایین‌تر متمایل می‌شوند. این امر می‌تواند منجر به کاهش منابع مالی در دسترس برای استارتاپ‌ها شود.
  • نیاز به روایت مؤثر: علاوه بر این، کارآفرینان باید قادر باشند داستان موفقیت خود را به خوبی روایت کنند. توانایی بیان واضح ارزش پیشنهادی و پتانسیل بازار می‌تواند تأثیر بسزایی در جذب توجه سرمایه‌گذاران داشته باشد. اگر کارآفرینان نتوانند به طور مؤثر نشان دهند که چگونه محصول یا خدمات آن‌ها می‌تواند مشکلات مشتریان را حل کند یا نیازهای خاصی را برآورده سازد، ممکن است نتوانند نظر سرمایه‌گذاران را جلب کنند.
  • تحلیل نادرست بازار: تحلیل نادرست بازار و عدم شناسایی نیازهای واقعی مشتریان نیز می‌تواند منجر به طراحی محصولاتی شود که فاقد جذابیت برای سرمایه‌گذاران هستند. کارآفرینان باید تحقیقات بازار دقیقی انجام دهند تا بتوانند روندهای موجود، رفتار مشتریان و نقاط ضعف رقبا را شناسایی کنند. این اطلاعات می‌تواند به آن‌ها کمک کند تا محصولاتی طراحی کنند که نه تنها نیازهای مشتریان را برآورده کند بلکه همچنین برای سرمایه‌گذاران جذاب باشد.

3.2. راهکارهای جذب سرمایه

جذب سرمایه یک فرآیند پیچیده است که نیازمند استراتژی‌های مؤثر، شفافیت در ارتباطات و مدیریت انتظارات است. با اتخاذ رویکردهای صحیح در این زمینه، کارآفرینان می‌توانند شانس موفقیت خود را در جذب سرمایه افزایش دهند و روابط پایدار با سرمایه‌گذاران برقرار کنند. این اقدامات نه تنها به تأمین منابع مالی کمک می‌کند بلکه می‌تواند به ایجاد اعتماد و اعتبار در بازار نیز منجر شود.

برای جذب سرمایه، کارآفرینان باید یک برنامه تجاری قوی و مستندات مالی دقیق ارائه دهند که نشان‌دهنده پتانسیل رشد و سودآوری کسب‌وکار باشد. این مستندات باید شامل پیش‌بینی‌های مالی معتبر، تحلیل SWOT (نقاط قوت، نقاط ضعف، فرصت‌ها و تهدیدها) و استراتژی‌های بازاریابی باشد تا اطمینان حاصل شود که استارتاپ قادر به جذب توجه سرمایه‌گذاران خواهد بود.

برقراری روابط مؤثر با شبکه‌ای از سرمایه‌گذاران بالقوه و شرکت در رویدادهای مربوط به سرمایه‌گذاری می‌تواند شانس جذب سرمایه را افزایش دهد. همچنین، استفاده از پلتفرم‌های تأمین مالی جمعی (Crowdfunding) نیز یکی دیگر از روش‌های مؤثر برای جذب سرمایه است. این روش نه تنها امکان دسترسی به منابع مالی را فراهم می‌کند بلکه همچنین فرصتی برای آزمایش بازار و دریافت بازخورد مستقیم از مشتریان بالقوه فراهم می‌آورد.

3.2.1.  تدوین برنامه تجاری جامع

یک برنامه تجاری جامع باید به‌طور واضح اهداف کسب‌وکار، استراتژی‌های اجرایی و پیش‌بینی‌های مالی را تشریح کند. این برنامه باید شامل:

  • تحلیل بازار: شناسایی نیازها و رفتار مشتریان و ارزیابی رقبا.
  • مدل کسب‌وکار: توضیح چگونگی ایجاد درآمد و ارزش افزوده برای مشتریان.
  • استراتژی‌های بازاریابی: برنامه‌هایی برای جذب و نگهداری مشتریان.

3.2.2. برقراری روابط مؤثر با سرمایه‌گذاران

برقراری روابط مؤثر با شبکه‌ای از سرمایه‌گذاران بالقوه و شرکت در رویدادهای مربوط به سرمایه‌گذاری می‌تواند شانس جذب سرمایه را افزایش دهد. این روابط باید بر مبنای اعتماد و شفافیت بنا شوند. کارآفرینان باید:

  • گزارش‌دهی منظم: اطلاعات دقیق و به‌روز درباره عملکرد کسب‌وکار را به سرمایه‌گذاران ارائه دهند تا اعتماد آن‌ها را جلب کنند.
  • تعامل فعال: با سرمایه‌گذاران در ارتباط باشند و نظرات آن‌ها را در فرآیند تصمیم‌گیری لحاظ کنند.

3.2.3. استفاده از پلتفرم‌های تأمین مالی جمعی

استفاده از پلتفرم‌های تأمین مالی جمعی (Crowdfunding) یکی دیگر از روش‌های مؤثر برای جذب سرمایه است. این روش نه تنها امکان دسترسی به منابع مالی را فراهم می‌کند، بلکه فرصتی برای آزمایش بازار و دریافت بازخورد مستقیم از مشتریان بالقوه نیز ایجاد می‌کند. تأمین مالی جمعی می‌تواند شامل:

  • کمپین‌های آنلاین: ایجاد کمپین‌هایی برای جلب توجه عمومی به محصول یا خدمات.
  • توسعه جامعه مشتریان: جذب مشتریانی که به محصول یا خدمات علاقه‌مند هستند و می‌توانند به عنوان حامیان اولیه عمل کنند.

3.2.4. مدیریت انتظارات

مدیریت انتظارات سرمایه‌گذاران در طول فرآیند جذب سرمایه اهمیت زیادی دارد. کارآفرینان باید:

  • انتظارات واقع‌بینانه: اطلاعات دقیق درباره ریسک‌ها و پتانسیل بازدهی را ارائه دهند تا سوء تفاهم‌ها کاهش یابد.
  • شفافیت در ارتباطات: به روز رسانی منظم در مورد پیشرفت کسب‌وکار، نقاط عطف به دست آمده و تغییرات بازار.

3.2.5. غلبه بر موانع زبانی

در یک چشم انداز سرمایه‌گذاری جهانی، موانع زبانی می‌توانند مانع از برقراری ارتباط مؤثر بین طرفین شوند. غلبه بر این موانع از طریق خدمات ترجمه یا استخدام کارکنان چند زبانه می‌تواند درک را بهبود بخشد و مذاکرات راحت‌تر با سرمایه‌گذاران بین‌المللی را تسهیل کند.

3.3. انتخاب استراتژی تأمین مالی

انتخاب استراتژی تأمین مالی مناسب برای استارتاپ‌ها یکی از مراحل حیاتی در فرآیند راه‌اندازی و رشد کسب‌وکار است. در این راستا، روش‌های مختلف تأمین مالی شامل سرمایه‌گذاری خطرپذیر، سرمایه‌گذاری فرشته، وام‌های بانکی و تأمین مالی جمعی وجود دارد که هر یک ویژگی‌ها و حالت‌های خاص خود را دارند. در ادامه به بررسی دقیق‌تر حالت‌های مختلف هر یک از این روش‌ها می‌پردازیم.

3.3.1. سرمایه‌گذاری خطرپذیر

سرمایه‌گذاری خطرپذیر معمولاً به تأمین مالی استارتاپ‌هایی با پتانسیل رشد بالا اشاره دارد. این نوع سرمایه‌گذاری به شکل‌های مختلفی انجام می‌شود:

حالت‌های مختلف سرمایه‌گذاری خطرپذیر:

  • سرمایه‌گذاری اولیه (Seed Stage): این نوع سرمایه‌گذاری در مراحل ابتدایی کسب‌وکار انجام می‌شود و معمولاً برای تأمین هزینه‌های اولیه مانند تحقیق و توسعه، استخدام تیم و ایجاد نمونه اولیه (Prototype) استفاده می‌شود. در این مرحله، سرمایه‌گذاران معمولاً ریسک بیشتری را متقبل می‌شوند زیرا استارتاپ‌ها هنوز در حال شکل‌گیری هستند.
  • سرمایه‌گذاری مرحله رشد (Growth Stage): این نوع سرمایه‌گذاری پس از تأسیس کسب‌وکار و در زمان رشد سریع آن انجام می‌شود. هدف از این نوع سرمایه‌گذاری، افزایش مقیاس تولید، توسعه بازار و بهبود محصولات است. در این مرحله، استارتاپ‌ها معمولاً به دنبال ورود به بازارهای جدید یا گسترش دامنه فعالیت‌های خود هستند.
  • سرمایه‌گذاری مرحله بلوغ (Late Stage): این نوع سرمایه‌گذاری برای شرکت‌هایی که به مرحله بلوغ رسیده‌اند و نیاز به تأمین مالی برای گسترش بیشتر یا ورود به بازارهای جدید دارند، انجام می‌شود. در این مرحله، ریسک کاهش می‌یابد و سرمایه‌گذاران معمولاً بر اساس عملکرد گذشته شرکت تصمیم می‌گیرند.

3.3.2. تأمین مالی جمعی

تأمین مالی جمعی روشی نوین برای جمع‌آوری منابع مالی از تعداد زیادی افراد از طریق پلتفرم‌های آنلاین است. این روش به کارآفرینان این امکان را می‌دهد که ایده‌ها یا محصولات خود را قبل از راه‌اندازی رسمی آزمایش کنند. حالت‌های مختلف تأمین مالی جمعی به شرح زیر هستند:

  • تأمین مالی مبتنی بر پاداش (Reward-based Crowdfunding): در این مدل، حامیان به ازای حمایت مالی خود، پاداش‌هایی مانند محصولات اولیه یا خدمات خاص دریافت می‌کنند. این روش معمولاً برای پروژه‌های خلاقانه و نوآورانه مناسب است و به کارآفرینان اجازه می‌دهد تا بازار را برای ایده‌های خود آزمایش کنند.
  • تأمین مالی مبتنی بر سهام (Equity Crowdfunding): در این حالت، سرمایه‌گذاران در ازای سرمایه‌گذاری خود، سهام شرکت را دریافت می‌کنند. این روش بیشتر مورد توجه استارتاپ‌هایی قرار می‌گیرد که به دنبال جذب سرمایه از عموم مردم هستند. در این مدل، کارآفرینان باید شفافیت بیشتری درباره عملکرد شرکت خود ارائه دهند.
  • تأمین مالی مبتنی بر بدهی (Debt Crowdfunding): در این مدل، کارآفرینان مبلغی را از حامیان جمع‌آوری می‌کنند و متعهد می‌شوند که آن را با بهره مشخصی بازپرداخت کنند. این روش مشابه وام‌های بانکی است اما با دسترسی آسان‌تر و شرایط انعطاف‌پذیرتر.

3.3.3. وام‌های بانکی

وام‌های بانکی یکی دیگر از گزینه‌های تأمین مالی برای استارتاپ‌ها هستند. این نوع تأمین مالی معمولاً نیازمند ارائه تضمینات است، اما به کارآفرینان اجازه می‌دهد که کنترل بیشتری بر روی کسب‌وکار خود داشته باشند. حالت‌های مختلف دریافت وام‌های بانکی به شرح زیر هستند:

  • وام‌های کوتاه‌مدت: این نوع وام‌ها معمولاً برای پوشش هزینه‌های جاری مانند خرید مواد اولیه یا پرداخت حقوق کارکنان استفاده می‌شوند. مدت زمان بازپرداخت معمولاً کمتر از یک سال است و کارآفرینان باید توانایی بازپرداخت سریع آن را داشته باشند.
  • وام‌های بلندمدت: این نوع وام‌ها برای تأمین مالی پروژه‌های بزرگ‌تر یا خرید تجهیزات استفاده می‌شوند و معمولاً دارای دوره بازپرداخت بیشتری هستند. کارآفرینان باید برنامه‌ای دقیق برای استفاده از منابع مالی و بازپرداخت اقساط ارائه دهند.
  • خط اعتباری: بانک‌ها ممکن است خط اعتباری را به کسب‌وکارها ارائه دهند که به آن‌ها اجازه می‌دهد تا در صورت نیاز، مبلغ معینی را برداشت کنند. این نوع اعتبار به کارآفرینان کمک می‌کند تا در مواقع بحرانی نقدینگی خود را مدیریت کنند.

3.3.4. سرمایه‌گذاری فرشته

سرمایه‌گذاری فرشته به معنای تأمین مالی توسط افراد ثروتمند (سرمایه‌گذاران فرشته) است که تمایل دارند در مراحل ابتدایی کسب‌وکارها سرمایه‌گذاری کنند. حالت‌های مختلف سرمایه‌گذاری فرشته به شرح زیر هستند:

  • سرمایه‌گذاری مستقیم: در این مدل، سرمایه‌گذاران فرشته مستقیماً با کارآفرینان قرارداد امضا کرده و مبلغ معینی را به عنوان سرمایه ارائه می‌دهند. این نوع سرمایه‌گذاری معمولاً با مشاوره و راهنمایی همراه است.
  • سرمایه‌گذاری گروهی: در برخی موارد، چندین سرمایه‌گذار فرشته ممکن است با هم همکاری کنند تا مبلغ بیشتری را جمع‌آوری کرده و ریسک سرمایه‌گذاری را کاهش دهند. این همکاری ممکن است شامل ایجاد یک شبکه حمایتی باشد که به کارآفرینان کمک کند.
  • سرمایه گذاری با مشاوره: بسیاری از سرمایه‌گذاران فرشته علاوه بر ارائه پول، تجربه و مشاوره نیز ارائه می‌دهند که می‌تواند به کارآفرینان کمک کند تا کسب‌وکار خود را بهتر مدیریت کنند. این مشاوره ممکن است شامل راهنمایی درباره بازار هدف، مدل کسب‌وکار یا حتی جذب مشتری باشد.

مثال: استارتاپ Skully

Skully یک استارتاپ آمریکایی بود که در سال 2013 تأسیس شد و به تولید کلاه‌ ایمنی موتورسیکلت هوشمند معروف بود. این کلاه‌ ایمنی که به نام Skully AR-1 شناخته می‌شد، ویژگی‌های پیشرفته‌ای مانند نمایش اطلاعات درون کلاه، اتصال بلوتوث به گوشی‌های هوشمند و ناوبری GPS را ارائه می‌داد. هدف اصلی Skully این بود که تجربه‌ای ایمن‌تر و راحت‌تر برای موتورسواران فراهم کند. کلاه‌ ایمنی Skully AR-1 طراحی شده بود تا با استفاده از فناوری واقعیت افزوده (Augmented Reality) اطلاعات مهم را در دید موتورسواران قرار دهد. برخی از ویژگی‌های کلیدی این محصول عبارت بودند از:

  • نمایشگر HUD (Head-Up Display): اطلاعاتی مانند سرعت، ناوبری GPS و تماس‌های دریافتی بر روی یک نمایشگر شفاف در داخل کلاه‌ ایمنی نمایش داده می‌شد.
  • سیستم صوتی بلوتوث: کاربران می‌توانستند به راحتی با گوشی‌های خود ارتباط برقرار کنند و موسیقی گوش دهند.
  • دوربین عقب: این کلاه دارای دوربینی بود که به موتورسواران امکان می‌داد تا دید بهتری نسبت به ترافیک پشت سر خود داشته باشند.

مشکلات تأمین مالی

Skully در مراحل اولیه موفق به جذب سرمایه قابل توجهی شد و در چهار دور سرمایه‌گذاری، حدود 15 میلیون دلار سرمایه جمع‌آوری کرد. اما با وجود این موفقیت اولیه، مشکلات جدی در مدیریت مالی و تأمین مالی جدید برای این استارتاپ ایجاد شد.

  • مدیریت ضعیف منابع مالی: یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های Skully، عدم توانایی در مدیریت منابع مالی بود. این شرکت نتوانست هزینه‌های تولید و توسعه را به طور مؤثر کنترل کند. با وجود جذب سرمایه، هزینه‌های بالای تولید و تأخیر در راه‌اندازی محصول نهایی باعث ایجاد بحران نقدینگی شد.
  • عدم جذب سرمایه جدید: پس از بروز مشکلات مالی، Skully نتوانست سرمایه جدیدی جذب کند. سرمایه‌گذاران به دلیل نگرانی‌ها درباره توانایی شرکت در بازگشت سرمایه و تحقق وعده‌ها، تمایلی به حمایت مالی از Skully نداشتند. این امر منجر به کاهش اعتماد عمومی و عدم توانایی در جذب مشتریان جدید شد.
  • مشکلات تولید: Skully همچنین با مشکلات جدی در فرآیند تولید مواجه شد. تأخیرهای مکرر در تولید و تحویل محصولات باعث نارضایتی مشتریان و از دست رفتن اعتبار برند شد. این مشکلات نه تنها بر روی فروش تأثیر گذاشت بلکه همچنین باعث افزایش هزینه‌ها شد.

در نهایت در سال 2016، پس از چندین سال تلاش برای حل مشکلات مالی و تولید، Skully اعلام ورشکستگی کرد و فعالیت‌های خود را متوقف کرد. این شکست نشان‌دهنده چالش‌های جدی استارتاپ‌ها در مدیریت منابع مالی و جذب سرمایه است. این مثال نشان می‌دهد که حتی استارتاپ‌هایی با ایده‌های نوآورانه و پتانسیل رشد بالا نیز ممکن است اگر نتوانند تأمین مالی مناسبی داشته باشند یا منابع خود را به درستی مدیریت کنند، با شکست مواجه شوند.

4. جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

تحلیل دقیق چالش‌های نقدینگی، قیمت‌گذاری و تأمین مالی در استارتاپ‌ها نشان‌دهنده اهمیت مدیریت مؤثر منابع مالی و استراتژی‌های قیمت‌گذاری مناسب است. تجربه‌های شکست خورده‌ای مانند Theranos و Pets.com  به وضوح بیانگر این واقعیت هستند که حتی ایده‌های نوآورانه نیز بدون برنامه‌ریزی مالی دقیق و درک عمیق از بازار ممکن است با خطرات جدی مواجه شوند.

برای کارآفرینان، ضروری است که نه تنها به توسعه محصولات و خدمات خود بپردازند بلکه همچنین باید بر روی ایجاد مدل‌های کسب‌وکار پایدار، پیش‌بینی دقیق هزینه‌ها و درآمدها و جذب سرمایه‌گذاران مناسب تمرکز کنند. استفاده از ابزارهای تحلیلی و نرم‌افزارهای مدیریت مالی می‌تواند به آن‌ها کمک کند تا تصمیمات آگاهانه‌تری اتخاذ کنند و از بروز بحران‌های مالی جلوگیری نمایند.در نهایت، یادگیری از تجارب گذشته و اجرای راهکارهای مؤثر می‌تواند به کارآفرینان کمک کند تا شانس موفقیت خود را افزایش دهند و در یک بازار رقابتی پایدار بمانند.

 

55



20 دلیل شکست استارتاپ‌ها

برترین مقالات

به‌روز بودن در حوزه نوآوری به عنوان یک اصل حیاتی ...

مقالات توانمندسازی
1403/06/26 1450
Reverse Pitch یک مفهوم نسبتاً جدید در جهان کسب و ...

مقالات توانمندسازی
1402/09/18 631
سرمایه‌گذاری خطرپذیر یا Venture Capital (VC)، یکی ...

مقالات توانمندسازی
1402/11/03 437

تا کنون دیدگاهی نوشته نشده، اولین نفر باشید که دیدگاهش را بیان می کند.

دیدگاه شما

کاربر گرامی خواهشمند است به موارد زیر دقت فرمایید:
• لطفا فارسی تایپ کنید و با حروف لاتین (فینگلیش) ننویسید.
• دیدگاه های ارائه شده پس از بازبینی منتشر می‌شود.
• آدرس ایمیل در سایت نمایش داده نمی شود.